شروع یک اتفاق خوب

داستان ما از کجا شروع شد

شبیه خیلی از کسب‌وکارها، قصه اسکورایز هم پره از فراز و نشیب‌هایی که شاید اولِ مسیر، هیچکدوم از ما پیش‌بینیش رو نمی‌کردیم. تو این مسیر بارها امیدوار و بارها نا امید شدیم، تا بالاخره رسیدیم به جایی که الان هستیم، تو سال 1395 ما که چندتا از دانشجوهای دانشگاه شریف بودیم، دور هم جمع شدیم تا یه کسب‌وکاری رو برای خودمون شروع کنیم و اون سال‌ها اکثر دانشجوها، به صورت خودآموز زبان می‌خوندن و تو آزمون تافل یا آیلتس شرکت می‌کردن. ما هم گفتیم خوبه که یه سایتی رو راه‌اندازی کنیم که دانشجوها بتونن محتوای مربوط به تمرینات زبان خودشونو اونجا بارگذاری کنن و افرادی که سابقه این آزمون‌هارو دارن، در مورد این تمرینات بچه‌ها نظر و نمره بدن.

اولین مانع

اولین مانع اسکورایز

در قدم اول و پیش‌نیاز همه ایده‌ها، یه سایت بود که نداشتیم! کلاس آموزش برنامه‌نویسی هزینه داشت و این که بسپریم کسی برامون سایت طراحی کنه، هزینه‌های بیشتر. در نهایت همه پولامونو جمع کردیم، تا یه نفرمون بتونه بره کلاس و بیاد به بقیه یاد بده. خلاصه با هزار زحمت برنامه‌نویسی یاد گرفتیم، سایت زدیم، یه کوچولو هم تبلیغ کردیم، بعدش کلی صبر کردیم تا بالاخره به این نتیجه رسیدیم که ایده ما جذاب نیست و کارمون نگرفت!

قدمی بزرگ

نقطه عطف اسکورایز

ولی ما دست از سر بچه‌های شریف برنداشتیم. راستش دیدن بچه‌های باهوش و با استعدادی که بی‌پروا و بدون آگاهی پا تو مسیر مهاجرت می‌ذاشتن، نمی‌ذاشت بیخیال شیم! تصمیم گرفتیم تو سالن همایش دانشگاه شریف یه سمینار برگزار کنیم با موضوعِ "چگونه اپلای کنیم". اسم اون سالن همایش کهربا بود. گفتیم این کهربا میشه استارت رسیدن ما به اون گوهری که تو ذهنمون داریم؛ از اینجا شروع می‌کنیم و پله پله می‌رسیم به اون اهدافی که تو سرمونه.

تلاش بی وقفه

گامی بزرگ برای تیم اسکورایز

پروژه شکست خورده قبلی رو فراموش کردیم و رفتیم سراغ مجوز گرفتن برای برگزاری سمینار و دونه دونه راهروها و طبقات دانشگاه رو وجب کردیم و هر امضا و مجوزی بود گرفتیم و همه چی آماده بود و شروع کردیم به طراحی پوستر و بنر و چیزای دیگه ، انقدر تبلیغ سمینار ما دست به دست شد که با یه فروش فوق‌العاده روبرو شدیم. فروشی که به ما می‌گفت هم راهمون درسته، هم هدف و انگیزمون. موتورمون روشن شد، همه در تلاش بودیم که بهترین چیزی که از دستمون برمیاد رو برای بچه‌ها اجرا و هر مطلبی که به دردشون می‌خوره رو بررسی کنیم.

مشکلات متنوع

موانعی که جلوی ما بودن اما ...

چیزی تا برگزاری همایش نمونده بود که بخت برگشت، کهربا شکست و همه رؤیاها دود شد رفت هوا. مسئولین دانشگاه جلو برگزاری سمنیارمون رو گرفتن و ما هیچ‌وقت نفهمیدیم اگه قرار بود جلومون رو بگیرن، پس چرا بهمون مجوز دادن. ما موندیم و صدها نفر آدمی که برای سمینار ورودی پرداخت کرده بودن و ما باید پولشون رو پس می دادیم، که دادیم.

ایده ای تازه

حرکتی جدید با انگیزه قوی تر

وقتی دیدیم که انگار نمیشه با مردم حضوری در ارتباط باشیم، رو آوردیم به وبینار. ما با یه هدف اصلی و هزار انگیزه کارمون رو شروع کرده بودیم ، حالا احساس می‌کریم داریم از هدفمون دور می‌شیم و همه دلخوشیمون شده بود برگزاری وبینار که حاصلش هم می‌شد معدود آدمایی که بهمون اعتماد می‌کردن و پرونده مهاجرتشون رو به ما می‌سپردن و ما هم با تمام ذوق و انگیزمون روشون کار می‌کردیم. ما پای هدفمون وایستادیم و جلو رفتیم؛ کم کم افراد دیگه‌ای هم به تیممون ملحق شدن و یه مقدار کارمون گسترده‌تر شد و زمانی که من این کار میکردم هدفم فقط پول بود ولی بهتره بگیم هدف اصلی اگاهی سازی بود، در نتیجه بهتره به جای درآمد پایین دو شدن از اهداف بشه

بهترین کیفیت

هدفمون از اول مشخص بود

یاد گرفتیم کیفیت عالی، خودش بهترین تبلیغاته. یاد گرفتیم باید بیشتر به مردم اطلاعات بدیم. هرچند که اونقدری سرمایه برای اینکه تریبونمون رو وسیع‌تر کنیم و افراد کاربلدتر رو به تیممون اضافه کنیم، نداشتیم. سرمایه‌ای حتی برای اجاره دفترکار هم نداشتیم. آشنا و رانتی هم نداشتیم. شاید بشه گفت به عبارتی والدین سرمایه‌دار هم نداشتیم! تنها چیزی که داشتیم یه کوه انگیزه بود و آدمایی که بهمون اعتماد می‌کردن.

رشد تیم

بهترین سرمایه ، انگیزه ما بود

با بزرگ‌تر شدن تیم و گسترده‌تر شدن کارمون، به یه تیم شتاب‌دهنده کسب‌وکار که تو دانشگاه تهران بودن ملحق و اونجا مستقر شدیم و بعد از 2 ماه ما انقدر خوب کار کردیم و پرونده موفق داشتیم تا تونستیم نظر اون تیم رو جلب کنیم تا با ما قرارداد ببندن و رومون سرمایه‌گذاری کنن و همونجوری که عادت کرده بودیم به امیدوار شدن و شکست خوردن، این‌بار هم مسئولین دانشگاه تهران جلوی این قرارداد رو گرفتن می‌گفتن نباید زیر نظر و در بستر دانشگاه، کار مهاجرتی کرد و اول ‌گفتن باید با یه عنوانی به جز عنوان مهاجرت تحصیلی کار کنید، اما بعدش گفتن با هر عنوانی هم که باشید ما نمی‌تونیم باهاتون همکاری داشته باشیم پس نخواستیم از پا بیفتیم، ولی دیگه فضایی هم برای کار کردن نداشتیم و بالاجبار کوچ کردیم به یه فضای کاری اشتراکی نزدیک دانشگاه شریف که به باکس شریف معروف بود.

بالاخره شد

رویا ها به واقعیت پیوست

فقط چندروز بود که اونجا بودیم که خبر از یه بیماری عجیب و ناشناخته تو کشور پیچید و همه چی تعطیل شد؛ کرونا! با شروع کرونا همه فضاهای اشتراکی و غیراشتراکی و خصوصی و عمومی و هرچی که بود رفت رو هوا و ما دیگه جایی رو نداشتیم که کار کنیم. همه رفتیم خونه‌هامون و از دور پیگیر پرونده‌ها و مشاوره‌ها بودیم. چندوقت که گذشت و همه فهمیدیم حالا حالاها خبری از تموم شدن این بیماری سمج نیست و کسب‌وکارها شروع به فعالیت کردن، ما هم تونستیم یه دفتر کوچیک و قدیمی و البته کثیف واسه خودمون دست‌وپا کنیم. بعد از مدت‌ها خونه‌نشینی دوباره دور هم جمع شدیم و آستینامون رو زدیم بالا. شروع کردیم به تجهیز و تمیزکاری خونه جدیدمون. کارمون جون گرفت و نهالی که کاشته بودیم، شده بود یه درخت تازه نفس که حالا داشت میوه هم می داد. اون دفتر کوچیک رو تبدیل کردیم به دوتا دفتر و هی بزرگ و بزرگ‌تر شدیم.

حرف آخر

افتخار ما رضایت شماست

همه اینارو گفتیم تا شما بدونید، به موفقیت رسیدن پرونده‌های مهاجرتی مراجعه‌کننده‌ها برای ما خیلی مهمه؛ ما راحت به این جایگاه نرسیدیم که بخوایم با از بین بردن این اعتماد، از دستش بدیم و ما امروز با تجربه بیش از 1000 پرونده موفق مهاجرتی، دیگه استرس و نگرانی‌های سال اول آغاز کارمون رو نداریم، اما همچنان مسئله رضایت‌مندی شما، اصلی‌ترین دغدغه ماست و ما در اسکورایز از ابتدا تا حالا و تا همیشه متعهدیم به رضایت شما.

رزرو مشاوره

همین الان با مشاوران ما صحبت کنید

مشاوران اسکورایز هر هفته باید در جلسات آموزشی شرکت کنن تا همیشه به روز باشند، ما با ادعا داریم که بهترین مشاوران همراه خود داریم.